فرستنده :
آرمان ن
چهارشنبه 89/7/28
لطفا در مورد جمله تون بيشتر توضيح بدين.من ارمانم تازه عضو شدم .اگه امکانش هست در مورد خودتون هم بنويسيد
فرستنده :
عبدعلي الفتلاوي
دوشنبه 89/7/26
سلام
با اميدي گرم و شادي بخش
با نگاهي مست و رؤيائي
دخترك افسانه مي خواند
نيمه شب در كنج تنهائي:
بي گمان روزي ز راهي دور
مي رسد شهزاده اي مغرور
مي خورد بر سنگفرش كوچه هاي شهر
ضربه سم ستور بادپيمايش
مي درخشد شعله خورشيد
بر فراز تاج زيبايش
تار و پود جامه اش از زر
سينه اش پنهان به زير رشته هائي از در و گوهر
فرستنده :
عبدعلي الفتلاوي
دوشنبه 89/7/26
سلام
با اميدي گرم و شادي بخش
با نگاهي مست و رؤيائي
دخترك افسانه مي خواند
نيمه شب در كنج تنهائي:
بي گمان روزي ز راهي دور
مي رسد شهزاده اي مغرور
مي خورد بر سنگفرش كوچه هاي شهر
ضربه سم ستور بادپيمايش
مي درخشد شعله خورشيد
بر فراز تاج زيبايش
تار و پود جامه اش از زر
سينه اش پنهان به زير رشته هائي از در و گوهر